آنام و طاهای من

اولين پست 94

1394/2/3 11:56
نویسنده : مژده
143 بازدید
اشتراک گذاری

جمعه (28 فرودين) صبح ساعت 9 بيدار شديم آنام و طاها با شاهرخ رفتن حموم و من هم تو اين فاصله صبحانه آماده كردم ،آشپزخونه رو تميز كردم و وسايل واسه بيرون رفتن آماده كردم و به مرغ هم مواد زدم بعد لباساي آنام و طاها رو پوشوندم و موهاشون سشواركردم بعد از صبحونه هم آماده شديم بريم بيرون قرار بود بريم آستارا اما چون دير شده بود تصميم گرفتيم بريم شورابيل يه الاچيق پيدا كرديم و بساطمون رو چيديم آنام و طاها هم دوچرخه هاشون رو اورده بودن رفتن دوچرخه سواري شاهرخ هم زغالو آماده كرد من از بچه ها عكس گرفتم گذاشتم لاين بعد هم آنام و طاها با باباشون كمك كردن كباب زدن بعد ناهار هم شاهرخ بچه ها رو برد پيست دوچرخه يه كم دوچرخه سواري كردن بعد يه كم رفتن پارك بازي كردن ديگه ديدم حسابي داره سرد ميشه گفتم بيايد بريم يه كم دور بزنيم رفتيم داخل شهر دو تا تيشرت واسه شاهرخ خريديم يكي زرد يكي سفيد آنام و طاها هم گير داده بودن چراغ قوه مي خوايم دوتا چراغ هم شاهرخ براشون خريد منم يه چند تا شلوارك خونه اي واسشون خريدم و بعد هم رفتيم يه كم خريد واسه خونه كرديم وخلاصه ساعت 8 شب رسديم خونه منم وسسايل رو جابجا كردم و واسه آنام وطاها جونم ميگو سوخاري درست كردم واسه خودمو شاهرخ هم كباب لقمه درست كردم بعد از تماشاي تلويزيون هم لا لا كرديم.

پسندها (1)

نظرات (0)